سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

یه دوراهی ، دوتا تصمیم تَهِشَم یه درّه فریاد                    

 یه طرف سکوت و تسلیم یه طرف سقوط آزاد

 

بی صدا رو به سقوطم باورت نمیشه انگار                           

 تشنه ام کویر لوطم، نمی خای بباری یک بار؟

 

پنجه می کشم رو عکست ، عکسی که تو قاب مونده              

توو دستام دارم می بینم نقشی از نقاب مونده

 

به عصب رسیده این درد عشقمون ریشه نداره                     

این گلستون که می بینی یه مترسک از بهاره

 

صدتا پیچ مونده تا بن بست، کومه باز در انتظاره            

شده صد ستاره فانوس، واسه یک عشق دوباره

 

ترانه از:

مجتبی محمدنژاد عمران



 




تاریخ : دوشنبه 93/11/27 | 4:30 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

میان این همه دشمن تو یکه تاز منی

غرور پرچم در حال اهتزاز منی

 

برابرت همه ی طوطیان هند کمند

که قند پارسی شعر دلنواز منی

 

مرا زیارت چشمانت از جهان کافی است

تو هم عراق و خراسان و هم حجاز منی

 

مبارک است در این لحظه دیدنت ای عشق

تو اتفاق خوش سرنوشت ساز منی

 

اعظم سعادتمند



 




تاریخ : سه شنبه 93/11/21 | 11:0 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

تکه یخی که عـاشق ابر عـذاب می شود

سر قرار عـاشقی همیشه آب می شود

 

به چشم فرش زیر پـا سقف که مبتلا شود

روز وصـالشان کسی خانه خراب می شود

 

کنار قـله های غم  نخوان برای سنگ ها

کوه که بغض می کند سنگ،مذاب می شود

 

بـاغ پر از گُلی که شب نظر به آسمان کند

صبح به دیگ می رود ؛ غنچه گلاب می شود

...

 

چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران

گلایه هم که می کنم شعر حساب می شود

 

کاظم بهمنی


 




تاریخ : سه شنبه 93/11/21 | 10:55 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

  « قصه ی تلخ»

 

اخم هربار تو و حرف رفیقان تلخست

بغض من مثل شراب ته لیوان تلخست

 

"قصه ات" را همه با طعنه برایم گفتند:

"عاشقی که شده از عشق پشیمان!!!" تلخست...

 

من از آن خنده مصنوعی تو فهمیدم

گاه گاهی مزه ی پسته ی خندان تلخست

 

وهنوزم که هنوزست دلم میگیرد

دیدنت با کس و ناکس سرمیدان... تلخست

 

بعد تو زندگیم فرق ندارد با مرگ،

بعد تو رد شدن از کوچه خیابان تلخست...

 

طعم یک خاطره هر قدر که شیرین باشد

وقت یادآوری اش گوشه ی زندان...تلخست!

 

شیر چون پیر شود،گرگ بر او می تازد

دیدن ضجه ی اشک آور سلطان تلخست...!

 

بهتر آنست که از شهر شما کوچ کنم

من شاهین بکشم ناز کلاغان؟! تلخست...!

 

***

 

پر شد از اشک، گمان کردم عوض خواهد شد

طعم این قهوه،ولی حیف کماکان...تلخست!

 

کاظم ذبیحی نژاد


 




تاریخ : دوشنبه 93/11/13 | 3:56 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

کنار آمد، گمانم مهربانی کار خود را کرد

«اگر می شد کمی پیشم بمانی...» کار خود را کرد

 

شبی پای نگاهم بود و عمق چاه چشمانش

خطر کردم...سقوط امتحانی کار خود را کرد

 

به خود گفتم که در سرمای دی دل ها نمی جوشد

طبیعت با بهاری ناگهانی کار خود را کرد

 

میان دست هایش فکر پرواز از سرم پر زد

پرستو بودم و بی آشیانی کار خود را کرد

 

قرار این شد که ما از «دوستت دارم» بپرهیزیم

قرار این شد ولی شور جوانی کار خود را کرد

 

زمان رفتنش ناگفته ها را از نگاهم خواند

پشیمان شد...زبان بی زبانی کار خود را کرد

 

علی کریمان



 




تاریخ : یکشنبه 93/11/12 | 10:15 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

  • paper | خرید اینترنتی | ماه موزیک