سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

تا شرح دهم منزلت خیره سری را

بر دوش کشیدم همه جا در بدری را


جز سینه پر درد به ما ارث ندادند

حالا چه کنم این همه ملک پدری را


ماندیم که لبهای تو را تلخ بنوشیم

تا باز کنی بسته آن قند دری را


سخت است ببرم و به دنبال بیفتم

این پای به گل مانده و یار سفری را


از شوخی آن مردم ظالم بنویسید

تقدیر من سوخته لب شکری را


تاریخ تنت را اگر از نوبنویسند

دیوانه کند نسل جریر طبری را


در پرده ات آورد و سپس حسن ترا گفت

می خواست خدا باب کند پرده دری را

 

رضا سلیمانی





تاریخ : دوشنبه 94/7/13 | 11:6 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

  • paper | خرید اینترنتی | ماه موزیک