یه شخصی ظاهرش آدم تووی ناهید زندونه
دلشه گرگه ولی چشماش ، شبیه بره می مونه
با برفای زمستونی یه خیشیّ تنی داره
رو قولش هست با پاییز بهارو قال می زاره
شبیه مَردِ ماهیگیر دلش پابند قایق نیست
زبونی میگه دنیامی ولی از دل موافق نیست
به جرم عاشق آزاری یه چندساله توو تبعیده
از این سیاره اخراج و مقیم خاکه ناهیده
خبردارم توو اونجا هم با یک ناهیدی مأنوسه
لب عشقم رو ناهیدی داره هر لحظه می بوسه
خداوند نسل ناهیدو از این منظومه برداره
تا راه شیری پا برجاست باشه مفلوک وآواره
یه قول و صد قسم نامه ازش داشتم که پابنده
حالا من تازه فهمیدم دروغاش شکل سوگنده
با این چشمای بارونی نمی زارم که برگرده
یا جای من تُواین دنیاست یا جای اون که نامرده
ولی با این همه بازم هنوزم دوستِش دارم
سفینهش داره می شینه، درسته دوستِش دارم
ترانه از
مجتبی محمدنژاد عمران
یه دوراهی ، دوتا تصمیم تَهِشَم یه درّه فریاد
یه طرف سکوت و تسلیم یه طرف سقوط آزاد
بی صدا رو به سقوطم باورت نمیشه انگار
تشنه ام کویر لوطم، نمی خای بباری یک بار؟
پنجه می کشم رو عکست ، عکسی که تو قاب مونده
توو دستام دارم می بینم نقشی از نقاب مونده
به عصب رسیده این درد عشقمون ریشه نداره
این گلستون که می بینی یه مترسک از بهاره
صدتا پیچ مونده تا بن بست، کومه باز در انتظاره
شده صد ستاره فانوس، واسه یک عشق دوباره
ترانه از:
مجتبی محمدنژاد عمران
تیک تیک ساعتو برام نگه دار خوشم هنوز ز حسّ آشنایی
برام نمیشه باورم نمیشه بوسه زدن به مُهر این جدایی
ساده بگم حس پریشی دارم ، حال و هوای گرگ و میشی دارم
تیک تیک ساعت و برام نگه دار ، نه راه پس نه راه پیشی دارم
منم هنوز ،هنوز منم که موندم ، منم که این ترانه ها رو خوندم
پشت سرم پلی نمونده ظالم ، هرچی پُله به خاطرت سوزوندم
با همه صبر و سکوتم اینبار حس می کنم رو به سقوطم انگار
چشم به راهم که بِباره بارون ، یه کهکشون کویر لوطم انگار
کاشکی میشد منو هوایی کنی، پاپیش بزاری کدخدایی کنی
قایق من توُ مشت موج و باده ، منو پر از حس رهایی کنی
من باختم و توبردی مهربون باش، چشم و چراغ منِ بی نشون باش
عشقو بیا دوباره باور کنیم، برای من همیشه آشیون باش
ترانه از:
مجتبی محمد نژاد عمران
مردم ما تُوو روزای محرم حال و هوا و حسّ خوبی دارن
دو دستاشون خالیهِ اما باعشق، برا آقا سنگ تموم می زارن
به احترام نام پاک خورشید ، سایه ها رنگ ارغَوون می گیره
تُوو کوچه ها بازم به عشق آقا ، حسین حسین گفتنا جُون می گیره
کوچه به کوچه هیأت و تکیه پا می گیره تُوو خونه های مردم
زخمای زنجیر و علم می بوسه دونه به دونه شونه های مردم
دلها یکی تعبیر رویا میشن، رودخونه ها وصل به دریا می شن
رو شونه ی خاکی و سرد کوچه ، جای هزار رد پا پیدا می شن
دخیل مردمای کوچه بازار ، خُرده گِره به سفره های نذری
این آدما غرق تمنّا می شن، پیش تموم سفره های نذری
حیف تُوو این روزا بازم دوباره ، آدما رو سیا سفید ببینی
تُوو چشم تو چنتا حسینی باشن مابقی رو همه یزید ببینی
ایرونی ها تُو هر لباسی باشن تُو این روزا همه حسینی هستن
نقاب و صورتک به چهرشون نیست ، صاف و زلال اونچه می بینی هستن
درد دلا بعضیا گفتنی نیست یه سارِ بی ترانه موندنی نیست
یه دشت با قطره بارون بهشت دو چشم با یه سیل شستنی نیست
ترانه از مجتبی محمد نژاد عمران
.: Weblog Themes By Pichak :.