سلام خدمت همه ی غزل دوستان عزیز ازین پس با آدرس:
www.amolghazal.ir
با ما همراه باشید.
یه شخصی ظاهرش آدم تووی ناهید زندونه
دلشه گرگه ولی چشماش ، شبیه بره می مونه
با برفای زمستونی یه خیشیّ تنی داره
رو قولش هست با پاییز بهارو قال می زاره
شبیه مَردِ ماهیگیر دلش پابند قایق نیست
زبونی میگه دنیامی ولی از دل موافق نیست
به جرم عاشق آزاری یه چندساله توو تبعیده
از این سیاره اخراج و مقیم خاکه ناهیده
خبردارم توو اونجا هم با یک ناهیدی مأنوسه
لب عشقم رو ناهیدی داره هر لحظه می بوسه
خداوند نسل ناهیدو از این منظومه برداره
تا راه شیری پا برجاست باشه مفلوک وآواره
یه قول و صد قسم نامه ازش داشتم که پابنده
حالا من تازه فهمیدم دروغاش شکل سوگنده
با این چشمای بارونی نمی زارم که برگرده
یا جای من تُواین دنیاست یا جای اون که نامرده
ولی با این همه بازم هنوزم دوستِش دارم
سفینهش داره می شینه، درسته دوستِش دارم
ترانه از
مجتبی محمدنژاد عمران
شهر من یک روز زیبا بود و...روز بعد
شهر من یک روز غوغا بود و...روز بعد
هر کسی با شوق سوی آخرین میدان
دود و خون و اشک پیدا بود و ...روز بعد
مادری در جستجوی سنگری خالی
پسرش،دیروز اینجا بود و ...روز بعد
مرد را می دید هرکس طعنه ای می زد
حیف او،بی دست و بی پا بود و...روز بعد
دخترک می خواند با...با آب داد و...نان
مادر اما غرق رویا بود و ...روز بعد
دخترم گفتی که بابایت چه؟؟...نان؟...نه...نه
آن که جان می داد بابا بود و ...
محسن کفشگر
جا می خورد از تردی ساق تو پرنده!
ایمان منی سست وظریف و شکننده !
هم , چون کف امواج «خزر» چشم گریزی
هم , مثل شکوه«سبلان» خیره کننده !
می خواست مرا مرگ دهد آنکه نهاده ست
بر خوان لبان تو , مربای کشنده !
چون رشته ی ابریشم قالیچه ی شرقی ست
بر پوست شفاف تو رگ های خزنده !
غیر از تو که یک شاخه ی گل بین دو سیبی
چشم چه کسی دیده گل میوه دهنده !؟
لب های تو اندوخته ی آب حیات است
اسراف نکن این همه در مصرف خنده !
ای قصه موعود هزار و یکمین شب
مشتاق تو هستند هزاران شنونده
افسوس که چون اشک , توان گذرم نیست
از گونه ی سرخ تو ـ پل گریه و خنده !
غلامرضا طریقی
.: Weblog Themes By Pichak :.