به روی بوم غزل،ابتدا تنی بکشید
سپس بریده سری،روی گردنی بکشید
که شعر،خون شده و می چکد ز پستانش
و تکه تکه چنین عاقبت زنی بکشید
که من تناسخ روح زنم_زنی که نبود_
به خاکمان بسپارید.مدفنی بکشید
مرا نبایستی موریانه ها بخورند
میان سینه ی من قلب آهنی بکشید
مباد لال بمانم،اگر شده با زخم
به روی حنجره ی بسته،روزنی بکشید!
به راه راست مردم نرفته ام هرگز
مرا شبیه به یک خط منحنی بکشید!
کبری موسوی قهفرخی
تاریخ : جمعه 93/9/28 | 2:0 صبح | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.