سر ریز کن این پیکهای آخرم را...
از رنج لبریز است...خالی کن سرم را
کوهی پر از دردم...پر از دردم...پر... از درد
خیلی دلم کرده هوای مادرم را...
یادم نده پرواز کردن را که چندی ست
انگار دستی کنده، بالم را، پرم ! را
انگار غمگینم که - انگاری شنیدم
با خواهرم دیدند، مردم شوهرم را...
مادر! دعا کن کودکم دختر... نباشد
باران بیگی
تاریخ : شنبه 93/9/1 | 2:25 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.