سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن ادبی آمل غزل در آخرین چهارشنبه شهریور ماه امسال با حضور مهمان گرانقدر و غزلسرای جوان آقای رضا سلیمانی برگزار شد.

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 94/7/13 | 11:19 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 




تاریخ : دوشنبه 94/6/9 | 1:17 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

همه عمر عاشقت بودم، گاه اگرچه ز کوره در رفتم 

سر لیله فقط به عشق تو بود که به دعوای هر پسر رفتم

 

بچه بودم برید دستم را تیزی گوشه النگویت،

گریه کردی برای من این شد که همیشه پی خطر رفتم

 

بعدها هم بزرگتر که شدی، رخت توی حیاط می شستی... 

هدفم دیدن تو بود ای ماه دزدکی پشت بام اگر رفتم

 

پدرم بارها مرا دید و سر این ماجرا کتک خوردم

کم نشد میل دیدنت یعنی: بعد از آنروز بیشتر رفتم

 

حال اما چه حاصلی دارد نبش قبر و مرور خاطره ها؟

تو که از شهرمان سفر کردی من هم از بیکسی سفر....

 

بی تو این کوچه این گذر بانو سرد و بی روح مثل گور من است

چه کسی درک می کند بی تو با چه حالی از این گذر رفتم؟!

 

شده تا حال حس کنی یک بغض در درون دلت نمی گنجد؟

مثل آبی که جوش آمده است بی حضورت مدام سر رفتم...

 

مرد ماندن همیشه آسان نیست، اشک که مرد و زن نمی فهمد

تو که رفتی نشد نگریم، نه

               هرچه با بغض هام ور رفتم!

 

کاظم ذبیحی نژاد


 

 

 




تاریخ : پنج شنبه 94/5/8 | 7:29 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

 

به کدامین علل موجبه رسوا نشود؟

آدمی مثل تو در کوفه اگر جا نشود؟!

 

کعبه از شوق تو وا شد دهنش،می ترسم

که به روی تو در این شهر،دری وا نشود

 

ابن ملجم! به خدا "نیل" سر مولا نیست

هر که با قصد شکاف آمده،موسی نشود

 

تیغ دانست که ماموریتش چیست،ولی

کاش این تیغ که داناست،توانا نشود

 

کاش وقتی که دو دستی به سر قاتل رفت

در فرود آمدنش جاذبه پیدا نشود

 

کاش طوری بشود قصه که در این دوسه روز

نا امیدانه فقط شیر مهیا نشود

 

باغبان رفته و می ترسم از این بهت عمیق

گره از کار فرو بسته ی گل وا نشود

 

پیش نامت "نشدن"،آخر منفی بافی ست

چه کنم با غزل ختم شده با "نشود"؟

 

علیرضا دهرویه

 

 

 

 




تاریخ : پنج شنبه 94/5/8 | 7:9 عصر | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر


  • paper | خرید اینترنتی | ماه موزیک