سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

جاده ای سخت را نشان دادی، قول دادیم همقدم باشیم

بعدها حرف شد که برگردیم، یا گرفتار پیچ و خم باشیم

 

تیغ بین غلاف ها گم شد، مرد زیر لحاف ها گم شد

این همه کاغذ سفید، ولی جوهری نیست تا قلم باشیم

 

گردن فربه ستم نشکست، حال بین دو راه ناچاریم:

یا ستم دارمان زند یا ما دست در گردن ستم باشیم

 

شهر در خون نشسته است ولی باز هم شعر سرخی لب یار!

غیرتم می کشد نشد یک بار، قدر یک بیت محتشم باشیم

 

از عزا جز غذا نفهمیدیم، حرفی از کربلا نفهمیدیم

تا به کی دست ها قلم بشوند، ما پی دسته و علم باشیم

 

بس که دل زخم از فلک خورده ست، کاسه صبرمان ترک خورده ست

ای قدم های تو به چشم زمین! تا به کی زیر پای غم باشیم؟

 

گرچه با این زمانه ی بی رحم، از ظهور تو نیز می ترسم

ترسم از جنگ در کنار تو نیست، وای اگر روبروی هم باشیم

 

وقت گفتن اگر چه آسان است، انتظار آتش است در کف دست

پس کجا مانده اند منتظران؟ نکند مثل قبل کم... باشند

 

علی کریمان


 




تاریخ : جمعه 94/2/25 | 1:5 صبح | نویسنده : محسن ذبیحی | نظر

  • paper | خرید اینترنتی | ماه موزیک